مشاوران واقعی مدیریت را چگونه بشناسیم؟
بازار مشاوره مدیریت
بازارِ مشاوره ی مدیریت هم، مانند بسیاری از بازارهای دیگه، آمیزه ای از حضورِ افراد موجه و افراد قلابی و پرمدعا هست با این تفاوت که، به خاطر “ماهیت” مشاوره ی مدیریت که از جنس خدماتِ “غیر عینی” و “غیر ملموس” هست، شناخت اصل و مناسب بودن مشاور از مشاوران فرعی بسیار پیچیده تر هم می شه.
خیلی سخته که با مشاورانی در ارتباط باشیم که فکر می کنن همه چیزو بلدن و این کار ضربه سختی به اون مشاور و شرکت مشاور گیرنده میزنه. بعضی مشاورها هستن که فقط خودشونو دانای کل میدونن و معتقدن که افراد دیگه نمیفهمن. سرشونو در اطلاعات خودشون فرو بردن و فکر میکنن که همه چیزو میدونن. بعضی ها هم هستن که هیچ تخصصی ندارن، اما در همه چیز و همه کارها خودشونو متخصص نشون میدن. معمولا در هر کاری نظر می دن و توی همه کارها سَرَک می کشن.
در این نوشته کوتاه، به دسته بندی مختصری از انواع مشاوران مدیریتی می پردازیم که کم و بیش، در بازار مشاوره ی مدیریت فعالند.
گونه ی اول، (موعظه گران یا نصیحت کنندگان)
عمده ی مشاوره های این دسته در موضوعات عامی مانند رهبری، موفقیت کسب و کار و سایر موضوعاتیه که علی رغم اسم های گنده، “وجه کاربردی” کمتری دارن.
این دسته از افراد از “روانشناسیِ پاپ و عامه پسند” ، خیلی کمک گرفتن و با طرح موضوعاتی “ذهنی و غیر قابل باطل پذیری” ، فقط مثل موعظه گرا، با ادبیاتی انگیزشی، گزاره هایی را به مخاطب منتقل می کنن که “همگانی، قطعی و عامه فهم” هست، ولی در عین حال فاقد راهکارها و چارچوب های تحلیلی ان. لذت مُخاطبتِ اونها هم، تنها تا ساعتی پس از برگزاری جلسه، ادامه دار هست و خیلی زود تموم میشه. این افراد به عنوان مثال می گن تو میتونی اینجوری باشی، تو تواناییهای زیادی داری و باید ازش استفاده کنی اما در حقیقت راهکار درستی ارائه نمی دن. این افراد معمولا تاثیرگذاری بلندمدتی ندارن و گاهی حرفهای قشنگ میزنن و گاهی هم همین دو قلم حرفو نمیتونن بزنن.
گونه ی دوم مشاوران مدیریت، (جلّاسانِ گِردگو)
همان طور که از اسمشون پیدائه، علاقه ی زیادی به جلسات متعدد سازمانی دارن. فاقد” مهارت های تفکر تحلیلی و انتقادی” ان و اصولا نمی تونن موضوعات کنونی را به چالش بکشن و نقد درستی داشته باشن.
با “گردگویی و توضیحاتی که توجه دیگران را جلب می کنه”، سعی در جلب نظر همه ی کساین که در سازمان و تصمیم گیری ها تاثیرگذار هستند و به خصوص مدیران عامل شرکت دارن. برای استمرار نقش خودشون، وارد معادلات سیاسی حاکم بر سازمان و جناح بندی های درونی اون می شن. خیلی از مدیران عامل هم بیشتر از آنکه به مهارت های شناختی و رهنمودهایِ مشورتی اونها دل بسته باشن، انتصاب یا بکارگیری اونها را به جهت بده بستون های خارج از سازمان برای خودشون قابل قبول میدونن. این افراد معمولا دارای نفوذ در بیرون از سازمان هم هستن. در عین حال این مدیران عامل از وجود اونها برای ترویجِ بی کم و کاستِ گفتمان مد نظر خودشون از زبونِ یک شخص سوم که به ظاهر مستقل و علمیه تحت نام مشاور بهره می برن. یعنی حرفهای خودشونو به مشاور میگن که بیان کنه تا علیه خود مدیرعامل موضع گرفته نشه.
گونه ی سوم مشاوران مدیریت، (کاربلدنماهای ضد دانشگاهی)
رابطه ی این افراد با دانشگاه و مدارک دانشگاهی از جنس “عشق و نفرت” هست. از طرفی بدشون نمیاد که پیشینه ی خودشونو به نحوی به دانشگاه و مدارکش مرتبط کنند و در عین حال برچسبِ دانشگاهی بودنشونو، برای تخفیفی که رقبای دانشگاهی میدن به کار می گیرند و قیمت بالای خودشونو بخاطر اینکه بیشتر تجربی هستن تا دانشگاهی، توجیه می کنند. از تکنیک های “برندینگ شخصی و کاری” به نحو استادانه ای برای حرفه ای نشان دادن خودشون استفاده می کنند. از لحاظ شکلی و ظاهری، ارائه های مطلوبی را ساخته و پرداخته می کنند که ویژگی های زیبایی شناسانه ی ظواهر اونها بشدت ملموسه. در واقع به مهارت های “ارائه ی دانش”، بسیار بیشتر از غنایِ” خودِ دانش” مسلطند. نمایش دفاتر کاری مجلل و کاربرد افراطی از واژگان انگلیسی در ساده ترین جملات که معادل های فارسیِ متداولی دارند بخشی از راهبرد “حرفه ای نمایی” اونهاست. مثلا به جای جمله ی “ما برای مسائل گیرندگان خدماتمون، راه حل هایی رو ارائه می دیم”، جمله ی بزک کرده یِ “ما برای پرابلم های کلاینت هامون، سولوشن ارائه می دیم” از زبونشون شنیده میشه.
از اون جایی که فعالین بازار و صنعت در تهران و شهرهای بزرگ با ترفندهای حرفه ای نمایی از جانب این مشاور نماها آشنایی دارند، این گروه از مشاوران، مجبور می شن عمده ی بازار و مخاطبین هدف خودشونو به دور از مرکز و در شهرستان و یا اقشار و شرکت های کوچک و کم تجربه تری که البته سوداهای بزرگی در سر دارن، جست و جو کنند.
در فعالیتهای کاری لیباز، با این جور مشاورها زیاد آشنا شدیم و رویکردهای ما و شاخصهای انتخاب مشاوران برای مشاوره سازمانها دارای تفاوت زیادی با سایر مشاورین داره.
گونه ی چهارم مشاوران مدیریت، (مرشد های آکادمیک)
رزومه های چندین و چند صفحه ای اونها پر از مقالات و کتاب های متعددیه که بسیار دور از ذهنه و معمولا به صورت انفرادی و بدون حضور دانشجو نوشته شده هست.
حتی همین کتاب های نگاشته شده ی گروهی، عمدتا توسط موسساتی منتشر شده که فرآیند ممیزی و داوری دقیقی را برای آثار خودشون طی نمی کنن. بیشتر سمت های اجرایی اونها در محیط های غیر رقابتی و به دور از مکانیزم ها و پویایی های صنعت و بازار بود.
به علت درگیری های متعدد این افراد در وظایف درون و برون دانشگاهی و نقش های مشاوره ی گوناگون، عمدتا درگیر پروژه های عمیق و مبتنی بر “روش شناسیِ علمی، تحقیقی و ناظر به حل مساله” نمی شن و به جهت دسترسی به مقدار زیادی از ادبیات علمی در کارهای تحقیقی، با کاهشِ “تحقیق و تحلیل” و با استفاده از “ابزار و خروجی” ، رونوشتی از کارهای قبلی خودشونو با اندکی دخل و تصرف، تحویل مشتریان پرتعداد بعدی می دن!
گروه پنجم، (مشاوران اصیل)
مشاوران واقعی مدیریت از” توانایی های شناختی” و “مهارت های تفکر تحلیلی و انتقادی” به قدر مناسبی برخوردارن. به دور از سیاست زدگیِ سازمانی و تلاش برای خوشامدِ صرفِ مدیران، نقشِ “منتقد مُصلح” را بازی کرده و زبانشون در بیان مخالفت و نقد سازنده ی مدیران سازمان قاصر نیست.
از “مرشدگریِ صرف” فاصله گرفتن و خودشونو درگیر پروژه ها و مسئولیتِ نتایج پروژه ها می کنن. به درکی پیچیده تر و فراتر از “اطلاعات و دانش” رسیدن که جنس اونن، از جنس “خِرد و بینشه” و به کمک “بازاندیشی” (reflection) و “باز آفرینیِ” مدام و پیوسته تجارب شخصی، دانش دانشگاهی و تنفس مستمر در فضای تجربه های کاریِ جدی و فعالیتِ دانشگاهی اصیل به اون دست یافته اند. ادبیاتشون “بر اساس نیاز” ،” بر اساس اقتضا” و “غیر اجباری” هست و فقط خودشونو دانای یک موضوع نمی دونن. بلکه معتقد به “راهکارهای اکتشافی و جدید” برای حل مساله در “ساز وکار جمعی” و “گفت و گو محورِ” امور کاری هستن. تراز علمی و حرفه ایِ این افراد را می تونیم از شبکه ی کسانی که باهاشون کار میکنن به درستی شناخت.
و در نهایت اینکه در گفتار خودشون رگه هایی از “مفهوم پردازی های بهتر” و ارجاع به “مفاهیم علمی و همچنین نقد تحلیلیِ تجارب” گذشته دیده می شه.
در واقع تلاش می کنن، مخاطب خودشونو به “دستگاه های تحلیلی” و “چارچوب های علمیِ” جدیدتری مجهز و مسلح کنند.
نکته ی آخر اینکه این گونه شناسی، گویای همه ی تیپ های مشاوره در جهانِ واقع نیست و در عمل، تیپ های ترکیبی تری مثل “مرشد دانشگاهی-جلاس گردگو” و “کاربلدنماهای ضد دانشگاهی – موعظه گر” هم در این عرصه کم نیستن.
جای تاسف اونجائه که به خاطر ماهیت “پیچیده” ، “ادراکی” و “غیر ملموس ِ” معیارهای هایی که گفتیم، شناخت مشاوران کار بلد از نابلد و تشخیص “اصل” و “اصل نما” در بازار خطرناک مشاوره ی مدیریت به مراتب سخت تر از سایر بازارهاست.
البته جای امیدواری نیز اینجاست که با بلوغ کنشگران این بازار و فعالین بازار همچون مجموعه لیباز آکادمی در “سمتِ ارائه خدمات مشاوره”، به مرور عرصه ی بیشتری برای رشد و ارتقای بخش اصیل صنعت مشاوره مدیریت نیز، در کشور ما فراهم شده.
نویسنده و نظریه پرداز اولیه: سید مجتبی هاشمیان
ساده سازی، ویراستاری علمی و تکمیل نهایی: دکتر حامد محمدی شهرودی
این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش میشوند.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.